موضوع: سند اخلاص نامه یا گزارش مفصل سرجان ملکم به امنای دربار ایران درباره عدم هماهنگی فرمانفرمای هند و دولت انگلستان و همزمانی ماموریت او و سرهرفورد جونز به ایران
سرجان ملکم پس از آنکه به مقام فرماندهی تیپ ارتش کمپانی ارتقا یافت، و سپس به عنوان فرستاده فرماندار کل هندوستان لرد مینتو به دربار ایران رهسپار شد، پس از ورود مجدد به ایران، متوجه آشفتگی سیاسی ایران و دربار فتحعلی شاه گردید. او از یک سو و فرستاده دربار سلطنتی انگلستان سر هرفورد جونز از دیگر سوی، هر کدام سعی داشتند تا با اثبات موقعیت خود در ماموریت به دربار ایران توفق پیدا کنند. نزاع این دو سفیر در ایران و دربار فتحعلیشاه باعث تضعیف موقعیت این دو گردید و از قدرت نفوذ کمپانی هند شرقی و فرمانفرمای هندوستان و دولت انگلستان در ایران کاست.
ملکم که در زمان لرد ولزلی یعنی سال ۱۸۰۰ میلادی به عنوان نخستین سفیر معتبر انگلستان برای ایجاد روابط سیاسی و بازدید از دربار تهران اعزام شده بود، ماموریت داشت تا روابط تجاری را گستردهتر و ایرانیان را بر آن برانگیزاند که با یورش به حکومت شاه زمان درانی افغان، از خطر وی در امپراتوری هندوستان بکاهند. او هر سه ماموریت خود در ایران را به بهترین شکل انجام داد و شایستگی خود را به اثبات رسانید. هیات ملکم در حقیقت علاوه بر ایجاد مناسبات سیاسی اساسی با دربار ایران، بر این مهم قصد داشت تا به عنوان تاثیرگذارترین هیات اروپایی که تا آن زمان به ایران سفر کرده بود، نقش آفرینی درستی را در ایران ایفا نماید. مع الوصف در سالهای بعد ملکم با چالشی جدی در عرصع دیپلماسی با ایران رو به رو گردید. ابتدا در یک نزاع عجیب و بی نتیجه، سفیر ایران حاج خلیل قزوینی [در برخی منابع طهرانی] به قتل رسید. پس از این نیز با ورود فرستادگان ناپلئون به تهران و مذاکرات آنها با فتحعلی شاه و ایجاد پایگاهی برای حمله به هندوستان، موقعیت ملکم نیز تحت الشعاع قرار گرفت. ملکم همان زمان به فرمانفرمای وقت هندوستان لرد مینتو این نکته را خاطرنشان کرد که افتادن ایران در دامن فرانسه، امید این کشور برای دریافت کمک از بناپارت در جنگ با روسیه تزاری است. ملکم از این رویکرد نتیجه گرفت که با تضعیف فرانسه در آسیای مرکزی، می توان جلو رشد فزاینده روابط آنها با ایران را گرفت. به خصوص که ایران عهدنامهای نیز با دولت فرانسه منعقد کرده بود و هر روز بیشتر با این کشور روابط سیاسی و مستشاری نظامی برقرار می کرد. اما در نقطه مقابل، دربار لندن و وزارت خارج انگلستان، تنها ملکم را فردی توانا می دانستند و بیشتر او را دست نشانده فرمانفرمای هند به شمار می آوردند. همین امر باعث شد تا نامزد دیگری برای مقاصد انگلستان در ایران معرفی شود. فردی که از عظمت انگلستان، اندیشه های کمتر شکوهمندی داشته باشد و به جای آن شایستگی بیشتری در سفارت از خود نشان دهد. بنا بر این سرهارفورد جونز که توانسته بود در بصره و بغداد کنسولگری ایجاد نماید و با پاشاهای ممالیک بغداد نیز روابطی صمیمی داشته باشد، مناسب این ماموریت بود. پی آمد عدم توافق دولت هندوستان یعنی فرمانفرمای هند و دولت بریتانیا، به وجود آمدن رقابت در دربار ایران میان دو سفیر انگلیسی بود که به ندرت با هم کنار می آمدند و خط مشی و سیاست هر دو نیز کاملا متفاوت بود. ملکم کمی زودتر از جونز هند را به مقصد ایران ترک کرد ولی در ایران با پیشدستی مامور مخصوص و فرستاده ناپلئون یعنی ژنرال گاردان مواجه شد که تهدید کرده بود اگر نماینده کمپانی به تهران برسد، ایران را ترک خواهد کرد. دولت ایران نیز ملکم را نپذیرفت و او ناچار به هند بازگشت و کوشید فرمانفرمای هند را برای لشکرکشی به ایران ترغیب نماید. در سال ۱۸۰۸ میلادی بخت فرانسه در ایران رو به افول نهاد و دیگر امنای دولت ایران از نماینده سیاسی فرانسه حرف شنوی نداشتند. گاردان که از رسیدن جونز آگاه بود کوشید با تهدید دولت ایران او را از پایتخت دور کند اما دست آخر خودش مجبور شد تا ایران را ترک نماید. در این میان لرد مینتو فرمانفرمای هند که قصد برگرداندن جونز را داشت کوشش کرد تا با رسوا کردن او، در ایران وضعیت را برایش سخت نماید. از نظر مینتو، جونز تخطی کرده بود و برای آنکه کسی را بیابد که ملزم به تبعیت از دستوراتش باشد، مجدد رو به ملکم نمود. استدلال جونز این بود که توانسته است نماینده فرانسه را از ایران بیرون کند و حالا فرمانفرمای هند که هموطن اوست قصد در نابودی و رسوا کردن او دارد. در همان میان ملکم نیز به رسوا کردن جونز و جونز نیز به برخورد متقابل با ملکم پرداختند. ملکم در این میان تلاش کرد در نامه هایی جداگانه به امرا و وزیران دربار ایران، موقعیت خود را تشریح و تهدید به ترک ایران نماید. در این بین میانجیگری بین این دو بر عهده شاه ایران، فتحعلی شاه گذاشته شد. در همان بدو برخورد جونز خود را کنار کشید اما ملکم که برای فتحعلی شاه بسیار عزیز بود و در حقیقت دوست او به شمار می آمد، توانست نظر شاه ایران را به خود جلب نماید و اعتماد مجدد فتحعلی شاه را به دست آورد. با جستجو در میان اسناد فارسی آرشیو ملی هند در بخش روابط خارجی، سند بسیار مهمی که توسط مرکز بین المللی میکروفیلم نور دیجیتال سازی شده است، پرده از مابقی ماجرای نزاع ملکم و جونز و دخالت شاه ایران در فیصله این قضیه بر میدارد. سندی بسیار مهم که تاکنون سخنی از آن به میان نیامده است و کلید حل معمای اختلاف ملکم و جونز و سیاست دقیق و خاصی است که ملکم در دربار ایران اتخاذ کرده و نتایج خوبی برایش به همراه داشت و بیانگر شناخت دقیق او از اوضاع و احوال ایران و ایرانیان است. این سند بسیار مهم و کلیدی، با عنوان اخلاص نامه که از جناب جنرل جان مالکوم به وزرا و ارکان دولت اعلیحضرت قدر قدرت سلیمان حشمت خسرو ملک پرور ملک خدم خدیو فلک قدر انجم حشم سرور گردن فراز مهر افسر داور دارای اسکندرفر شهریار زمان و زمین پادشاه ظل اللهی مملکت ایران معرفی شده و در حقیقت گزارشی دقیق و موشکافانه و مفصل از جریان ماموریت ده ساله ملکم به دربار ایران و رویارویی او با جونز و کسب آبروی مجدد برای سیاست انگلستان در ایران است. در این گزارش مهم آمده است:
اخلاص نامه که از جناب جنرل جان مالکوم به وزرا و ارکان دولت اعلیحضرت قدر قدرت سلیمان حشمت خسرو ملک پرور ملک خدم خدیو فلک قدر انجم حشم سرور گردن فراز مهر افسر داور دارای اسکندرفر شهریار زمان و زمین پادشاه ظل اللهی مملکت ایران صانها الله عن الحدثان قلمی شده
سر مرآت ضمیر منیر محبت تخمیر وزارت و ایالت مآبان جلالت و بسالت انتسابان شوکت و حشمت ایابان وزرای عالی مقام و قدوه امرای فخام ذوی العز و الاحترام اعتضاد الخلافه العلّیه و العالیه الخاقانیه اعتماد السلطنه البهیّه السلطانیه مشیران ملک آرای ارسطو نظیر مدبّران امور الجمهور بالراّی الزّرین رفع الله تعالی مدارج عزتّهما و اقبالهما مخفی و محتجب نخواهد بود که در عالم ایجاد و تکوین در طریقۀ دانش و هوشمندی چیزی بر صداقت و راستی فایق نیست و هیچ امری در رویۀ عقل و خردمندی چون راستی و درستی لایق نه. بلکه منتج حسنات حال و نیکویی مآل کار می باشد و موجب ندامت و پشیمانی نخواهد بود چه اعتبار کلّی فیمابین دولتین جاویدین که فی الحقیقه فواید دولت دیگری موجب حصول منافع دولت دیگر می باشد، به ظهور خواهد رسید. در این وقت خاطر مخالصت ذخایر، مایل و راغب گردید که به نحوی که سابقا با امنای دولت دوران عدت خاقانی رفتار می نمود حال نیز به همان منوال معمول و گزارش احوال را به جهت استحضار قلمی و اظهار نماید شاهد که اموراتی که در این اوان به حسب ظاهر مخالف و مجاورت احکام قضا نظام فیمابین متوقفین ناظمان مناظم مملکت انگلستان و فرمانفرمای ممالک هندوستان جلوه نمود واضح و لایح گردد قبل از این عالیجاه عزت و سعادت همراه کپیتن چارلس پرلی [سر چالرز ویلیام پاسلی از اعضای همراه سرجان ملکم] کیفیت احکامی که از جانب خیریت جوانب فرمانفرما دربارۀ عالیجاه والا جایگاه عمده العظمآء المسیحیه سر هرفرد جونس برونت [بارون] صاحب از تاریخ ورود عالیجاه معظم الیه به مملکت ایران به صدور پیوسته علی اکمل التفضیل قلمی داشته و حقیقت آن بر امنای دولت پادشاهی بیّن و ظاهر شده خواهد بود. یقین است که این معنی موجب حصول خوشنودی و رضامندی امنای دولت قاهره می باشد که اگر چه بندگان نواب فرمانفرما از شیوۀ رفتار و طریقۀ کردار عالیجاه والا جایگاه معظم الیه راضی و خورسند نبودند امّا مواثیق و عهودی که عالیجاه معظم الیه به امنای دولت علیه نموده قبول و از آن قرار رفتار و معمول و به مجرد اطلاع از کیفیت مراتب مذکوره لازمۀ سعی و اجتهاد در تمشیت مطالب معاهدات معهوده فرموده و می فرمایند و چون اعلیحضرت ظل اللهی [یک کلمه افتادگی در اصل سند] خسروانه را دربارۀ شوقمند مبذول و احضار به حضور مرحمت دستور فرمود بندگان نواب فرمانفرما نیز بنا بر حسب امر قضا نظام پادشاهی، شوقمند را مامور به این نواحی نمود که در صدد استحکام قوایم دوستی و قوام شرایط مواحدت و یک جهتی فیمابین دولتین جاویدین بر آمده باشد. هر چند در اوقاتی که وزرا و امنای دولت پادشاه انجم سپاه انگلستان و ناظمان مناظم امور کمپنی بهادر از کیفیت عهود و مواثیقی که به توسّط عالیجاه سر هر فرد جونس برونت فیمابین دولتین جاوید مدت قرار و استقرار پذیرفته مطلع و مستحضر و در همان اوان نیز از عدم رضامندی و عزل عالیجاه معظم الیه از جانب سرکار نواب فرمانفرما اطلاع به هم رسانیده اند. لاکن عهود و مواثیق عالیجاه مشارالیه را که پذیرای قبول و او را از خدمت مذکوره معزول نساخته برقرار داشته اند به اعتبار این است که یقین می دانستند که عهد و میثاقی که به توسط وکیل معتبر ایشان موثق و برقرار شده چنانچه معمول ندارند نقص قول ایشان ظاهر و علاوه بر آن علت، سبب دیگر این که شاید به تقریب عدم حضور سفیر خبیر با اختیاری تعویق و تعطیلی در تمشیت و نظام مهام مواثیق مذکوره به هم رسد و الی حال امنا و وزرای سرکار با اقتدار پادشاه و ناظمان امور کمپنی بهادر از تعیین شوقمند به امر سفارت و مضامین خطوط و نوشته جات مرسله سرکار نواب فرمانفرما که محتوی بر آن شراح و ایضاح وقایع اتفاقیه است به ایشان رسیده و از کماهی امور آگاهی حاصل نموده اند و البته احکام خیریت نظام از طرف قرین الاشرف ایشان که در این مواد نصّ قاطع است، از تاریخ تحریر لغایت دو سه ماده دیگر خواهد رسید. بعد از وصول احکام مطاعه و حصول استحضار از مضامین آن اموری که منشاء تحیر و تفکر و در نظرها غریب و بعید جلوه نموده مندفع و مرتفع و امورات فیمابین سرکار انگلیس و مملکت ایران به احدی مفوض و موکول خواهد شد که نقص و قصوری که از اختلاف احکاماتی که فیمابین اهالی دولت جاوید مدت که در حقیقت متفق و متحدند و از رهگذر بعد مسافت ممالک انگلستان و هندوستان به وقوع پیوسته، من بعد به ظهور نرسد و بر ضمیر منیر آن وزارت مآبان محتجب و مخفی نخواهد بود که سرمویی خلل و نقصان در امورات متعلقه به سرکار وسعت مدار مملکت ایران از اختلاف احکامات مسطوره به ظهور نخواهد رسید.
به دلیل این که مقبول شدن مواثیق و عهودی که از جانب ناظمان مناظم سرکار که در انگلستان مقیم و همچنین از طرف قرین الشرف فرمانفرما که تعجیل در تسریع مطالب مندرجه عهدنامه دارند دلیل بر این است که بسیار طالب و راغب دوستی این سرکار فیض آثار می باشند و تبیین قوانین سرکار کمپنی بهادر را در مملکت هندوستان به جهت استحضار آن دوستان عظام و شفیقان ذوی الاحترام تذکار و بیان می نماید.
در حینی که طوایف مملکت انگلستان، مملکت فسیح المساحت هندوستان را به حیطة تصرف و ربقة تملک خود در آورده بودند، رای مالک آرای سرکار شوکت مدار پادشاه با عز و جاه انگلستان به این وضع قرار پذیرفت که نظام سلسلة مهام مملکت مزبوره را به کف کفایت و قبضة درایت چند نفر از عظماء و اکابر سلسلة جلیلة مزبوره که مسمّی به کمپنی میباشند مفوض گردد و ناظمان امور کمپنی بهادر به استصواب و صلاح وزراء و ارکان دولت پادشاهی، امیری از امرای عظیم الشان را به منصب فرمانفرمایی مملکت هندوستان تعیین و برقرار نمود و مادام که منصب مزبوره به او مفوض و موکول است، تمامی امور مملکت و نظام مهام سلطنت را دخیل و کفیل و انتظام مرام تمامی خزاین و عساکر سرکاری به او محول و مرجوع است [افتادگی دارد] و چون به رسم و دستور هر بلاد و امصار این قاعده و قانون چنین است که [افتادگی دارد] کفایت و قبضة اختیار او باشد، مستحق تعظیم و تکریم است. بناء علی هذا بندگان نواب فرمانفرما به تقویت این مناصب جلیل و مراتب نبیل، مستوجب به تسجیل و تفخیم می باشد. ما حصل مطلب این که نواب مالک الرقاب فرمانفرمای مملکت هندوستان حاکم است به این وضع که مختار و صاحب اختیار مصالحه و منازعه و قرار و استقرار مواثیق و معاهده با سرکاران و شوکت و شانی که نسبت قریب جوار و عقد دوستی و اتحاد با سرکار شوکت مدار هندوستان دارند می باشند.
دیگر این که نواب فرمانفرما تابع احکام ناظمان مناظم امور سرکار کمپنی بهادر است که از جانب ایشان به این مناصب عظمی معزز و مفتخر گردیده و چنانچه ظاهراْ اختلاف احکامی فیمابین سرکار انگلستان و بندگان نواب فرمانفرما به ظهور رسیده باشد، سببی به جز بعد مسافت مملکت هندوستان و انگلستان و نرسیدن اخبار ندارد و نظر به این که در حینی که نواب فرمانفرما شوقمند را مامور به سفارت مملکت ایران می فرمودند از اختلاف احکام مزبوره مطلع و باخبر بودند و گمان داشتند که مجدداً عالیجاه سر هرفرد جونس برونت از جانب سرکار انگلیس به امر سفارت مامور و مقرر کرد و یقین می دانستند که بعد از وصول خطوط سرکار فرمانفرما به مملکت انگلیس و آن شراح ایضاح گزارشات و وقایع اتفاقیه مجدداً احکام مطاعه در این خصوص صادر خواهد شد.
بنابراین شوقمند را به امر سفارت مامور و مقرر به توقف مملکت ایران فرمودند و چون ناظمان امور سرکار کمپنی بهادر از این مراتب واقف نمی باشند. در این صورت سفارت شوقمند رجوعی و نسبتی به محابت [کذا] عالیجاه سر هر فرد جونس برونت سرکار با اقتدار پادشاه جمجاه انگلیس مقرر و ماموریت ندارد و مادام رسیدن احکام از ممالک انگلستان که بعد از وصول خطوط مرسوله بندگان فرمانفرما و حصول استحضار ناظمان امور کمپنی بهادر از تعیین شوقمند به خدمت مذکوره عالیجاه معزی الیه در مملکت ایران متوقف و بعد از وصول و حصول سرافرازی از احکام خیریت انجام ناظمان امور کمپنی بهادر، هرگاه شوقمند مامور به سفارت گردیدم به طریق سابق لازمة سعی و اجتهاد در روابط بنیان دوستی و ضوابط قواعد موالات و یک جهتی فیمابین دولتین قویمین خواهد نمود و اگر بی رجوعی و عدم مداخلت شوقمند به ظهور رسید، رخصت انصراف حاصل و متمنی حصول مقاصد و مآرب عالیحاه سرهرفورد جونس برونت یا دیگری که به منصب نبیل و شغل جلیل امر سفارت سرکار شوکت مدار انگلیس مفتخر گردد می باشم.
و این معنی بدیهی است که از وقوع این امر سر مویی خلل و قصوری در انتظام قوام دوستی بین الدولتین به هم نخواهد رسیدو به اعتبار این که هر کس از جانب سرکار با اقتدار انگلیس به ایران مامور و مقرر گردد و حکم مطاع لازم الاتباع در باب خدمتگزاری و رضا جویی امنای دولت پادشاهی از حکم معدلت و حکمرانی به افتخار او شرف نفاذ خواهد نمود و موافقت و مرافقتی که فیمابین دو دولت قوی بنیاد مرتبط و منضبط شده است، مهمی بس عظیم و رسمی است به غایت قویم که مسالمت و بهبودی سرکار شوکت مدار انگلیس بهادر در آن متصور و منظور است.
در این صورت تغییر و تبدیل یافتن سفرا و ایلچیان رجوعی و نسبتی به این امور رسمی ندارد دیگر این که قبل از این به عالی جاه داکتر جوکس صاحب [دکتر اندرو جاکس، عضو هیات همراه سر هرفورد جونز و جراح پایگاه بوشهر و بعدها نماینده سیاسی مقیم در خلیج فارس] اعلام شده بود که امنای دولت دوران عدت خاقانی را مطلع ساخته که از جملة لوازم معاهدات عهدنامة مجمله، چند قبضه تفنگ است که باید کارسازی شود. از آن جمله تقریبا موازی ده هزار قبضه تفنگ حمل و نقل به ابوشهر شده و موازی ده عراده توپ قلعه کوب با سایر آلات وارد شده [یک کلمه کسر دارد] که فی الجمله شرایط معاهده است، خواهد رسید.
به هر جا و هر کس که امنای دولت دوران عدت خاقانی مقرر و مامور فرمایند تقسیم گردد. دیگر از جملة خدمات و امورات محولة مرجوعه به شوقمند ادای وجوهی است که در وثیقه قرارداد شده و باید مهمسازی شود و از قراری که مشخص می شود الی حال عالیجاه سر هرفورد جونز برونت چند قسط از وجوه معهوده را کارسازی نموده و از جانب عالیجاهان شوکت دستگاهان محمد نبی خان و کاپیتن پرلی صاحب مسموع گردید که مبلغ سی هزار تومان به وجه علی الحساب عالیجاه سر هر فورد جونز برونت به نام بالیوز ابوشهر یا وکیل سرکار نواب فرمانفرما نمود و به استصحاب عالیجاه محمد علی خان که از جملة ملازمان سرکار بندگان عیوق شان شاهزاده عباس میرزا ولیعهد است فرستاد و این مراتب مخفی و مستور نخواهد بود که این مقوله امورات رجوع و اختصاص به شوقمند دارد.
اگر چه مامور نمی باشم که از این قبیل امور که از جانب عالیجاه معزی الیه به ظهور می رسد معمول دارم ولیکن از آن جایی که بسیار متمنی و آرزومندم این معنی می باشم کلام که امری وقوع نیابد که موجب ظهور مخالفت احکامی که فی الحقیقه متحد و متفق می باشند گردد و با سر مویی خلل و قصوری از وقوع آن امر در امور سرکار شوکت مدار مملکت ایران روی دهد و یقین می دانست که بروات مزبوره موافق و مطابق مضمون معاهده خواهد بود. لهذا به جهات مسطوره جرات و جسارت ورزیده مبلغ مذکوره را از خود کارسازی و به عالیجاهان شوکت دستگاهان محمد نبی خان و سر هرفرد جونس برونت مهمسازی نموده اند، به تنخواه بروات مزبوره و علت قبول کردن او را قلمی داشته و نیز به عالیجاه والا جایگاه معظم الیه اظهار نمود در وصول احکام از جانب سرکار نواب فرمانفرما چنانچه موعود کارسازی قسط دیگر می رسد بنا بر معمول داشتن احکام نواب فرمانفرما شوقمند خود کارسازی و ادا خواهم نمود.
دیگر این که شوقمند همیشه طریقه صداقت و درستی را بالنسبه سرکار شوکت مدار مملکت ایران همیشه نموده به اعتبار این که شیوه راستی و صداقت لایق و سزاوار سرکار متعلقه شوقمند است. لهذا به خاطر مصادقت مظاهر رسیده که مجملی از مفصل و مختصری از مطول گزارش اموری که منشاء تفکر و تحیر که ظاهرا به سبب اختلاف احکامی که از جانب ناظمان امور کمپنی و نواب فرمانفرما به ظهور رسیده، قلمی نماید و بیان این مدعا به جهت اطلاع و استحضار سرکار امنای دولت دوران عدت سلطانی ضرور بنموده به توقع است که اگر تشکیکی در این مواد به جهت ایشان روی داده باشد، از مطالعه مضامین مطالب مندرجه منفصله مسطوره از خاطر عاطر مندفع سازند و از صور این مدعا، واضح و لایح خواهد گردید که پادشاه جمجاه انگلستان و کمپنی بهادر و نواب فرمانفرما همگی طالب و راغب ازدیاد استحکام دوستی با سرکار شوکت مدار اعلیحضرت قدرقدرت پادشاه ظل اللهی ایران روحنا فداه می باشند.
این سند بسیار مهم که در ظهر خود نقش مهر فارسی هشت ضلعی سرجان ملکم که برای نخستین بار دیده شده است با سجع: امین الدوله العلیه العالیه الانکلیسیه و وکیل المطلق المقتدر المختار جنرل جان مالکم بهادر را دارد، ذیل سال ۱۸۱۰میلادی در مجلد ۱۱۲ اسناد فارسی دیجیتال سازی شده مرکز بین المللی میکروفیلم نور از مجموعه روابط خارجی آرشیو ملی هند دیده می شود.
پژوهش، نگارش و انتخاب: دکتر محمدرضا بهزادی
استنساخ سند: فاطمه دانش شکیب
با سپاس از دکتر اکبر شریف زاده در همیاری به جهت تصحیح و خوانش مجدد سند.