كتابخانه ايوان غالب

عصر غالب عصر زوال تمدن و فرهنگ اسلامی و ريزش برگهای علم و دانش در بهارستان هند بود. به گفته الطاف حسين حالی "من اولين مرتبه ای كه به دهلى رفتم ريزش برگها در اين باغ شروع شده بود". جای قلم را نيزه و شمشير گرفته و بجای دوات و مركب خون مردم بيگناه در جسم های فرسوده و بی رمقی میدويد كه می رفتند تا بر صفحه سرد خاك وقايع و فجايع مردمانی را ثبت كنند كه ميخواستند بر سرزمين هند غاصبانه حكومت كنند.
ديگر در آن وقايع خونبار حوصله ای برای روياروئی قلم شاعران خوش ذوق باقی نمانده بود تا به نقد يكديگر بپردازند و نه آن جسارت و جرأت قلم وجود داشت كه شاعرانی چون آرزو را برآن دارد كه انتقادات خود بر حزين را در قالب زيبا ترين و لطيف ترين عبارات در آورد تانيش قلم حزين نسبت به مردمان هند را به نوش تبديل كند. بجای شور و ولوله اى كه مجالس ادب و انس را به وجد در می آورد و در عوض فريادهای شور آفرين شفيتگان شعر و ادب در محفل شاعران، فريادهاى حزن انگيز زنان و كودكانى در شهر بلند بود كه عزيز انشان يابه اسارت رفته و يا كشته شده بودند.
قيام خونين 1857 مسلمانان عليه دولت اشغالگر انگليس در شمال هند و سركوبى وحشيانه اين قيام ملّی به دست ارتش بريتانيا، شيرازه تمدن و فرهنگ اسلامى در هند را ويران كرد. هدف اشغالگران تنها تغير آداب و رسوم و سلطه بر مردم هند نبود بلكه دخالت در اعمال دينی و تغيير زبان و بی هويّت كردن مردمی كه فرهنگ و تمدن چند هزار ساله داشتند از اهداف اساسى آنان بود و در اين ميان مسلمانان ضربات بيشتری را از اقوام ديگر هندى متحمل شدند.
جواهر لعل نهرو در كتاب "زندگی من" مينويسد: فشار بريتانياييها بر مسلمانان بيشتر وارد می آمد تا هندوها.
فرماندهان انگليسی مسلمانان را مزاحم اصلی نقشههای خود ميدانستند، ويليام هوارد راسل يكسال پس از قيام 1857 در گزارش خود مينويسد:
عنصر مسلمان در هند كسى است كه بيشترين درد سر را برای ما فراهم مى آورد. و محرك بخش اعظم خصومت ماست... بی ترديد آنان براى حكومت ما خطر ناكند و پالمرستون (1865 - 1784) نخست وزير وقت بريتانيا به كانينگ فرمانده ارتش انگليس در هند دستور داد "كه تمام ساختمانهای غير نظامى مربوط به سنن دينی پيروان محمد بدون توجه به قدامت باستانی و حرمت و بزرگداشت ديرينه آنها و بدون رعايت ارزشمندی ها آنها بايد با خاك يكسان شود.
در اين اوضاع نابسامان نجم الدوله دبير الملك، ميرزا اسداللّه غالب بهادر جنگ ملقب به ميرزا نوشه يكی از آخرين مشعلداران زبان و ادب فارسى در دهلی با ياران و شاگردانى چون مولانا فضل حق خيرآبادی، امام بخش صهبائی، حكيم مؤمن خان و... سعى ميكردند كه پاسداران آخرين فروغهای اين شمع فروزان باشند.
وى در كتاب دستنبوكه شرح وقايع خونبار 1857 ميلادی است. از دهلى پايتخت امپراطورى بزرگ تيموريان بانام شهرى نيمه ويران و نيمه آباد ياد ميكند. شهر را خالى از ياران سخندان ميداند. از وضعيت نابسامان دهلى دلش چنان به درد آمده كه ذوق و شوق شعر سرودن ندارد گاه به دنبال زباندانى ميگردد كه با او راز گويد و گاه چندان بىحوصله مىشود كه ميگويد.
چه دل نهم به گهر پاشى سخن چومرا هزار آبله بر دل بود زگرمى آه
غالب درميان حاميان خود احساس تنهائى ميكرد. هر چند در سراسر هند كسانى بودند كه به اشعار او عشق مى ورزيدند امّا غالب هميشه حتى درميان حاميان خود تنها بود. آگاه براى امرار معاش جهت بزرگان شعر مى سرود و به دربار نزد امرا مى فرستاد و گاه براى كسانى قصيده مىسرود كه او را به عنوان جيره خوار و مداح مىشناختند نه براى شعر رسا و فكر و انديشه بلندش، به گفته حالى، بيشترين ممدوحين او يا اركان و اعيان دولت انگليس بودند كه بازبان فارسى بويژه شعر فارسى بيگانه بودند و يا پادشاه و سلاطين و امرا و رؤسايى مىبودند كه نه فرصت داشتند كه قصائد فارسى ميرزا را بخوانند و بفهمند و نه نيازمند آن. غالب در نامه اى به كلب عليخان والى دست نشانده انگليس در رامپور كه بپاس خوش خدمتى هايش نسبت به استقرار نظام انگليسها در هند به لقب "فرزند دلپذير انگليس" مفتحر گرديده بود و ماهانه مقررى براى غالب مى فرستاد مى نويسد: بعد غدر ذوق شعر باطل و دل افسرده... يكى دو غزل فارسى و هندى نوشتهام مىفرستم.
غالب مردى وسيع المشرب بود. هر چند مسلمان بود امّا پاى بند به احكام نبود و از اينكه ديگران در باره مشرب و مذهب وى چه مىگويند باكى نداشت. خود را نيمه مسلمان ميدانست و در محاكمه افسران انگليسى كه از مذهبش سؤال كردند ميگويد: نيمه مسلمان، شراب مى نوشم و گوشت خوك نمى خورم.
در جريان قيام 1857 غالب در دهلى بسر مىبرد و تمام وقايع و كشت و كشتارها را بچشم خورديده. امّا آنچنان شفيفته فرنگيان گرديده كه تمام قتل و غارتها را به گردن مسلمانان مى اندازد. خون هزاران كودك و جوان مسلمان را ناديده مى انگارد و كشته شدن يك افسر انگليسى خرمن زندگى او را به آتش مى كشد. در نامه اى به امام بخش صهبايى مينويسد:
يكى از ستمگران نا خدا ترس كه به عذاب ابدى گرفتار باد، و ليم فريزر رزيدنت دهلى را كه غالب مغلوب را مربّى بود در شب تار به ضرب گلوله كشت و مراغم مرگ پدر تازه كرد. دل از جان مى رفت و سترك اندوهى سراپاى انديشه را فرا گرفت، خرمن آرميدگى پاك بسوخت و نقش اميد از صفحه ضمير سراسر سترده شد.
شفيتگى و علاقه غالب به فرنگىها چنان بود كه هر چند او را به زندان انداختند و مدتى وى را از همه حقوق و مزايا محروم ساختند. امّا خود را از نمك خواران انگليس مى دانست. وى مى نويسد: از كودكى نمك پروره سركار انگريزم گوئى تا در دهن دندان يافته ام از خوان اين جهان ستانان نان يافته ام و پس از قلع و قمع هنديها بدست ارتش انگليس مى نويسد:
ملك سراسر بى خس و خارشد، قلمرو هند نمونه گلزار گرديده و بهشت برين كه بعد از مرگ متصور بود اكنون در زندگى موجود است اشخاصى كه قدردان عملكرد انگليسها نيستند به راستى احمق اند.
دستنبو سراسر مدح و تمجيد از افسران انگليسى و لعن و نفرين بربانيان نهضت مسلمانان عليه انگليس در سال 1857 است. ملكه انگليس را در اشعارش مى ستايد و او را ظلّ رحمن و آيه رحمت الهى ميداند و در ستايش نايب السلطنهها، فرمانداران و حاكمان و همه ملت انگليس شعر مى سرايد. امّا با همه اين احوال، غالب درميان مردان علم و ادب مورد تقدير و احترام است. او را بخاطر قدر و مرتبه علمى و افكار بلندش در شعر و ادب مى ستايند. بزرگان علم و ادب كتابها درباره وى نوشته اند و اكثر هنديان اورا همطراز علامه محمد اقبال در پاكستان ميدانند. اكنون دو مؤسسه به نام وى در دهلى بنامهاى، "غالب آكادمى" و "مؤسسه غالب" به فعاليت درباره آثار و انديشه وى فعاليت دارند.
مؤسسه غالب در سال 1966 ميلادى دكتر ذاكر حسين رئيس جمهورى هند به پاس خدمات علمى و فرهنگى غالب كميته اى براى برگزارى جشن صدمين سال غالب متشكل از انديشمندان، ادبا، شعرا و رجال سياسى در دهلى تشكيل داد و از فخرالدين على احمد وزير علوم درخواست كرد كه سرپرستى اين كميته را بعهده بگيرد. در سال 1967 اين كميته به مديريت فخرالدين على احمد و رياست خانم اندراگاندى نخست وزير وقت تشكيل جلسه داد. در اين جلسه ايجاد مؤسسات غالب شناسى در دهلى و ايالتهاى ديگر چون جمّو و كشمير، اندرا پراديش و مهاراشترا پيشنهاد گرديد.
در سال 1968 ميلادی از طرف دولت مركزى زمينى به مساحت چهار هزار متر مربع براى ايجاد مؤسسه تحقيقاتى غالب در اختيار كميته غالب قرار گرفت و در همان سال سنگ بنياد مؤسسه غالب بدست دكتر ذاكر حسين نهاده شد.
در شانزدهم فوريه 1969 ميلادی جشن صدمين سال غالب باشركت انديشمندان و ادبا و رجال سياسى هند و بيش از ده كشور جهان در دهلى بر گزار گرديد. در اين جشن ديوان غالب و كتاب دستبوى وى كه در زمان غالب چندين بار چاپ شده بود دوباره بچاپ رسيد. از موضوعات مهمّ جشن صدمين سال غالب، تأسيس مؤسسه غالب شناسى و جمع آورى كليه، مقالات، كتابها و نوشتههايى كه درباره غالب توسط دانشمندان تأليف گرديده و كتابها و دست نوشتههاى غالب بود.
دولت هند براى كمك به ساختمان مؤسسه غالب مبلغ دويست هزار روپيه در نظر گرفت. سپس بسيارى از مؤسسات كارخانجات، شخصيتهاى برجسته علمى و فرهنگى مبالغ قابل توجهى را براى بناى مؤسسه غالب اهدا نمودند.
پس از بناى ساختمان مؤسسه غالب، حدود 10 هزار كتاب در زمينه ادبيات، نظم و نثر و تاريخ به زبانهاى، فارسى، اردو، عربى جهت تشكيل كتابخانه مؤسسه توسط اديبان و انديشمندان اهدا و خريدارى گرديد و اكنون كتابخانه مؤسسه غالب، بزرگترين و غنى ترين مجموعه ادبى در زمينه تأليفات غالب و عصروى مى باشد.
در كنار كتابخانه موزهاى بناگرديد كه نشانگر طرز زندگى عصر غالب در دهلى است. و اشيائى از قبيل لباس، اطاق، مجسمه غالب در صورت هاى گوناگون به نمايش گذاشته شده است.
پس از برگزارى اولين سمينار بين المللى غالب، هر ساله گروهى از انديشمندان، ادبا و شعرا از كشورهاى مختلف در غالب سمينار بين المللى به بررسى افكار انديشه و سخن غالب گردهم مى آيند. استقبال رجال فرهنگ و ادب و گردهم آيى فرهيختهگان باعث گسترش و فعاليتهاى اين مؤسسه در سالهاى اخير گرديده است. از جمله فعاليتهاى مؤسسه تحقيقاتى غالب عبارتند از.
1- برگزارى سمينارهاى داخلى و بين المللى، تاكنون پيش از 50 سمينار داخلى و بين المللى درباره غالب و شعراى بزرگ ديگر هند چون مير تقى مير، مؤمن ذوق، ظفر، سودا، درد، داغ، حالى و سراج الدّين خان آرزو توسط اين مؤسسه برگزار گرديده است.
2- انتشارات و مطبوعات: تاكنون دهها كتاب درباره افكار و انديشه و تأليفات غالب به زبانهاى مختلف توسط اين مؤسسه بچاپ رسيده است. اكثر تأليفات غالب به زبان فارسى كه در زمان حيات وى بچاپ رسيده و كمياب بوده است نيز تجديد چاپ شده و بسيارى از خطوط و دست نوشتههاى غالب گرد آورى و انتشار يافته است. همچنين مجله شش ماههاى بنام غالب نامه توسط اين مؤسسه به زبان اردو بچاپ مىرسد.
3- توسعه كتابخانه: بپاس خدمات فخرالدين على احمد رئيس جمهور اسبق هند و بانى مؤسسه غالب، كتابخانه اين مؤسسه بنام وى نامگذارى گرديده است. مجموعه كتابهاى اين كتابخانه را بيشتر كتابهاى ادبى تشكيل ميدهند. در حال حاضر حدود 15000 كتاب به زبانهاى اردو، عربى و فارسى در اين كتابخانه نگهدارى مى شود. بخش مخطوطات اين كتابخانه نيز داراى نسخههاى خطى فارسى، عربى و اردو مى باشد. بيشتر نسخههاى خطى كتابخانه به زبان فارسى است. فهرست حاضر معرفى ميكروفيلم نسخههاى خطّى مؤسسه غالب است كه توسط مركز ميكروفيلم نور و باكمك مسئولين محترم مؤسسه غالب تهيه گرديده است.
4- موزه غالب: اين موزه نمايشگاهى است از وضع لباس، طرز زندگى غالب كه به همت خانم فخرالدين على احمد كه سالها رياست اين مؤسسه را بعهده داشت ترتيب داده شده است. در كنار موزه بسيارى از نامهها مكاتبات دست نوشتههاى غالب بخط وى به معرض نمايش گذاشته شده كه از اهميت ويژه بر خوردار است.
5- سالن اجتماعات: مؤسسه غالب داراى سالن بسيار زيبا با تجهيزات
جديد براى برگزارى، نشستها، سمينارها، نمايش نامهها و محافل ادبى است.
6- انتخاب اساتيد برتر: هر ساله توسط اين مؤسسه اساتيد ممتاز در زمينه ادب فارسى و اردو انتخاب مى شوند كه به دفتر رياست جمهورى معرفى مى گردند. در جلسه اى كه در كاخ رياست جمهورى تشكيل مى شود. اساتيد ممتاز از رئيس جمهور جايزه نقدى دريافت مى نمايند.
7- اعطاء جايزه: هر ساله به چند تن از نويسندگان برتر از طرف مؤسسه انتخاب و به دريافت جايزه مفتحر مىگردند.
اين مؤسسه داراى فعاليتهاى ديگرى چون بزم شعر و موسيقى، تشويق
دانشجويان براى مقاله نگارى، كلاسهاى آموزش اردو، شركت در نمايشگاه هاى كتاب مىباشد.
مجموعه حاضر فهرست ميكروفيلم كلّيه نسخههاى خطّى كتابخانه مؤسسه غالب است كه به سرپرستى پرفسور سيّد امير حسن عابدى كه در تمام امور مركز ميكروفيلم نور دلسوزانه شركت دارند انجام پذيرفت اينجانب ضمن سپاس و قدردانى از ايشان از همكارانم در اين مجموعه كمال تشكر را دارم.
دكتر مهدى خواجه پيرى