كتابخانه سيّد ظلّ الرحمن، عليگر، هند
هرچند تاريخ پيدايش طب، اوّلين طبيب و نحوه رشد و گسترش اين علم كه حيات انسان بدان بستگى دارد بدرستى معلوم نيست، امّا زندگى انسان از آغاز خلقت بادرد و رنج ، آلام و اوهام آميخته و عجين بوده و انسان بنا به فطرت ذاتى در صدد دفع و رفع آنها برآمده است. از دورانى كه بيماران را به معابد مىبردند و در كنار خدايان گوناگون بسترى مىكردند تا از طريق الهام يا رويفرشتگان در خواب، طريقه علاج را دريابد، تا اعتقاد به اينكه بيمارى چيزى جز حلول ارواح خبيثه در انسان نيست و با توسل به سحر و جادو به درمان بيمار مىپرداختند تا پناه بردن به اجزاء مختلف حيوانات، طيور، وحوش و پرندگان واستفاده از گياهان شفا بخش، مراحلى است كه نياز بشر را به اين علم آشكار .مىسازداستفاده از روشهاى مختلف درمان درميان اقوام و قبايل گوناگون در اعصار وقرون گذشته، كه متناسب بامحيط زندگى آنها بوده نحوه پيدايش و چگونگى اين علم را مبهم ساخته است. اگر به گفته بعضى از محققين، اسقلى بوس حكيم از شاگردان حضرت ادريس را اوّلين طبيب بدانيم، يونانيان اوّلين كسانى هستندكه با طب آشنا گرديدند و يونان در حقيقت نخستين مهد علم طب است؛ هرچند گروه ديگر، پيدايش علم طب را به بابليان و آشوريان نسبت دادهاند. اين گروهمعتقدند كه 3هزار سال قبل از ميلاد در كنار دجله و فرات، قوم سمير زندگى مىكردند كه باعلم طب آشنا بودند، سرزمين اين قوم پس از هزار سال بهدوقسمت شمالى و جنوبى و دو مركز آشور و نينوا به عنوان پايتخت آشوريان و بابليان درآمد. لذا كناره دجله و فرات را بايد اوّلين مركز پيدايش علم طب.دانست ابن نديم در كتاب »الفهرست« از قول اسحاق بن حنين و ابن ابىاصيبعه در»عيون الانباء« پس از نقل اقوال مختلف، مصريان را پيشروان علم طب دانستهاند و گفتهاند كه اين قوم اوّلين كسانى بودند كه با علم طب آشنگرديدند. از سوى ديگر وجود بعضى از كتابهاى موجود درميان هنديان مانند»سشرت«، كه به 400سال قبل از ميلاد نسبت داده شده و اولين كتاب جراحى در زمينه طب آيورويدك است، و »چرك سنگهتا«، كه محققين تاليف آن را200سال قبل از ميلاد دانستهاند و تاكنون شروح متعددى برآن نوشته شده ودر حقيقت پايه و اساس روش طبى به نام »آيورويد« در هندوستان است، دلالت .بر قدمت علم طب درميان هنديها دارد به هرحال، اختلاف نظر درباره علم طب، اوّلين طبيب و آغاز تدوين اين علم، امرى طبيعى است، امّا شواهد تاريخى نشان مىدهد كه يونانيان در زمينه علمطب سابقه درخشانترى از ديگر اقوام و ملل داشتهاند و تدوين اين علم بافلاطون، كه 2060سال قبل از ميلاد مىزيسته، نسبت دادهشده است. دزمان بقراط ) 460قبل از ميلاد( كار تاليف و تصنيف كتابهاى طبى آغاز شد و حدود 72كتاب و رساله در زمينه علم طب به بقراط منسوب گرديده و شاگردان زيادى در مكتب وى تعليم يافتند و نيز در زمان وى شفاخانهها بطور رسمى در.كنار پژوهشكدههاى طبّى آغاز به كار كردندهمچنين وجود روشهاى درمانى گوناگون ديگر در مناطق مختلف همراه باشرايطاقليمى، موجب پيدايش انواع طب به نام ساكنان هرمنطقه گرديد. طب مصرى، طب بابلى، طب چينى، طب ايرانى و طب هندى روشهاى مختلفى بودند كه مردمان هرمنطقه براى معالجه بيماران از آنها استفاده مىكردند. امّا وجود طب يونانى وحكما و اطباء بزرگ بعد از افلاطون و بقراط و تاسيس مدرسه اسكندريّه كه از بزرگترين مراكز فراگيرى و نشر طب و فلسفه، كيميا و علوم طبيعى بود، طبّ يونانى را به درجه كمال رساند. ترتيب در مراحل فراگيرى علم طب و تقسيم آن به 7مرحله كه با 6كتاب جالينوس حكيم و شروح آن آغاز مىگرديد، طالب علمرا پس از كسب مباديات علم طب با علل امراض آشنا مىساخت و سپس طبيب ازطريق نبض به امراض درونى بيمار آگاه مىگرديد و آنگاه راه تدبير و علاج را به.دست مىآوردحكما و اطباء بزرگى در طول قرنهاى متمادى از مدرسه اسكندريّه فارغالتحصيل گرديدند كه نام 7تن از آنان در عيون الانباء ذكر شده و تنهاشرح حال يحيى نحوى در بعضى از كتابهاى تاريخ علم طب چون تاريخ الحكماء آمدهاست. همچنين مطالعات و تحقيقات اطباء اين مدرسه در ادوار مختلفزمينههاى جديد در علم تشريح و جراحات را فراهم آورد. پيشرفتهاى نمايان وجود اطباء و حكماى بزرگ كه از تعليم يافتگان اين مدرسه بزرگ بودند چه در دوران قبل از ميلاد و پس از آن، زمينه ساز اكتشافات روزافزون در علم طب بودهاستمدرسه جندى شاپور از جمله ديگر مراكز علم طب در تاريخ پس از ميلاد مسيح )ع(است كه توسّط شاپور اوّل در سال 220ميلادى پايه گذارى شد. امّا فعاليت اين مدرسه به طور رسمى در زمان حكومت شاپور دوم و ورود تهيودروس طبيب به اين مدرسه آغاز گرديد. وى همچنين كتابى در علم طب به زبان فارسى نوشت. دوران حكومت انوشيروان آغاز حركتى بزرگ در ساختار علمى و پژوهشى مدرسه جندى شاپور به شمار مىآيد. رواج طب يونانى در ايران همراه با نظريات اطباء ايرانى وخارجى موجب رشد و گسترش اين علم گرديد. سفر برزويه طبيب به امر انوشيروان به هندوستان و آشنايى وى باروشهاى طبى هند و ملاقات با اطباءاين سرزمين بزرگ، زمينهساز تحوّلى نوين در علم طب بود. همچنين وروداساتيد و دانشجويان خارجى قبل از ظهور اسلام، مدرسه جندى شاپور را به اوج .قدرت علمى خود رساند در زمان ظهور اسلام اطبايى از اين مدرسه چون حارث بن كلده ثقفى و الحكم دمشقى وجود داشتند كه به دين اسلام مشرف شدند و پيامبر اسلام )ص( درمسائل طبّى با آنان مشورت مىنمود. هرچند گروهى معتقدند كه اسلام داراى روشخاص براى علاج و درمان بيماريهاست و به نفى پديدهاى علمى ديگر در زمينه علمطب پرداختهاند، با اين وجود، تاريخ نشان مىدهد كه در اوائل ظهور اسلپيشرفت قابل ملاحظهاى در زمينه طب درميان مسلمانان وجود نداشته اگرچهكتابهايى مانند طبّالنّبى، طبّالأئمّه، طبّالصادق و طبّ الرضا، كه حاسفارشات پيامبر اسلام و بزرگان دين در زمينه پاكيزگى و مراقبتهاى شخصىو اجتماعى مىباشد و براى هرمسلمان لازم است، بعدها به صورت مجموعه.ارزشمند طبّى در اختيار مسلمين قرار گرفتهاستبايد خاطرنشان ساخت كه پس از فتح ايران به دست مسلمانان، مدرسه جندى شاپور همچنان به فعاليتهاى علمى خود ادامه داد. در عهد اموى بسيارى از اعرابمسلمان و غيرمسلمان به مدرسه جندى شاپور راه يافتند و از طريق آنان طب به .دربار امويان راه يافت در دوران حكومت عبّاسيان به ويژه در زمان حكومت هارون الرشيد زمينههاى رشدو گسترش، مقايسه و تحقيق در مباحث طبى بيشتر فراهم آمد. تاسيس بيتالحكمه در زمان حكومت هارون الرشيد در بغداد باگردآورى كتابهاى علمى به زبانهاى يونانى، سريانى، كلدانى، نبطى، فارسى، سنسكريت و ترجمه بسيارى از متون از زبانهاى ديگر به عربى و دعوت از علما و دانشمندان از جمله اطباء و حكما ساير كشورها، زمينههاى مناسبى را براى بررسى و تحقيقبيشتر علم طب فراهم آورد. درميان برامكه يحيى بن خالد برمكى توجّه خاصّى نسبت به شناسايى طب و روشهاى معالجه در مناطق ديگر داشت. دعوت از منكههندى براى معالجه برادر هارونالرشيد و موفقيت وى باعث گرديد كه شعبهويژهاى براى ترجمه آثار طبى هند در بيتالحكمه به وجود آيد و منكه كتابهاىزيادى از سنسكريت به فارسى و عربى ترجمه نمود. از جمله: كتاب »السموم« را كه منكه به فارسى ترجمه و از فارسى به عربى برگردانده شد، »تفسير اسماء .عقاقيرالهند« كه به زبان عربى ترجمه نمود همچنين كتاب »چرك سنگهتا« كه توسط منكه به فارسى ترجمه و سپس عبدالله بن على آنرا به عربى برگرداند كتاب »سشرت« از جمله كتابهاى مشهور در جرّاحى است كه به تقاضاى يحيى .بن خالد آنرا به عربى ترجمه نمود از ديگر اطباى مشهور هند كه به دربار عباسيان راه يافت كنكه هندى است. وى در علمالادويه استاد بود و در علم نجوم نيز تبحّر داشت. كنكه مدّتى كه دربغداد بود كتابهاى زيادى در زمينه هيئت، نجوم، فلسفه و طب نوشت وبسيارى از آنها به عربى ترجمه گرديد. اسرارالمواليد، كتاب فى الطب، كتاب القرانات الكبير و القرانات الصغير درباره امراض چشم از جمله تاليفات وى.باشد هرچند بامرورى به گذشته تاريخ مىتوان زمان ورود طب و اطباى هندى بهسرزمينهاى ديگر را تا اندازهاى معلوم كرد، امّا درباره اينكه از چه زمانى طيونانى به هند راه يافت اطلاع صحيحى در دست نيست. گروهى از محققين معتقدند كه با حمله اسكندر به هند در سال 327قبل از ميلاد طب يونانى به هند راه يافت و وجود اطبايى چون تلمى و كيتيس پس از حمله اسكندر دلالت بر رواج طب يونانى در اين سرزمين را دارد. در حاليكه گروه ديگر برآنند كه رواج طب يونانى در هند همزمان با ورود مسلمانان به اين سرزمين است. پرفسور ظلّالرحمن، زمينههاى رواج طب يونانى و گسترش آنرا در هند در طول ايّاممتمادى توسّط تجّار، سيّاحان، فاتحين مسلمان و حكومتهاى اسلامى دانسته وورود طب يونانى به هند را مقيد به زمان خاصّى نمىداند. وى اولين طبيب را كهبه هندوستان سفر كرد ضياءالدين عبدالرافع بن ابوالفتح هروى در زمان خسرو ملك فرمانرواى غزنى ) 1160-1186م.( معرفى مىكند.در دوران حكومتهاى اسلامى در هند اطبّاء مشهور وجود داشتند كه باتحقيقاتو تجربيّات و تلاش مستمر خود موجب گسترش طبّ يونانى در سراسرهند گرديدند. براى نمونه در عهد سلطنت سلطان محمد تغلق )1351-1335م.( حكيم نامور ضياء محمد رشيد زنگى و مجموعه طبى وى قابل ملاحظه است. همچنين در عهد سلطان سكندر لودى ) 1488 - 1517م.( حكيم بهوا بن خواصخان را، كه علاوه برمهارت در طب، استاد موسيقى و در تصوّف شاگرد شيخ عبدالقدوس سهارنپورى بود و كتاب پرارزش »معدن الشفا سكندر شاهى« را در علم طب تاليف نمود، مىتوان نامبردتوجّه خاص به طب يونانى در عهد سلاطين تيمورى در هند با مهاجرت بسيارى از اطباء و حكماى بزرگ ايران به هند صورت گرفت. در حقيقت طب يونانى كه در عصر سلاطين تيمورى به هند آمد، طب تكامل يافته توسّط مسلمانان بود. لذا بسيارى از محققين نام طب اسلامى را برآن نهادهاند. زيرا توسعه و ترقى وپيشرفت اين علم در هند، بيشتر توسط حكما و اطباء مسلمان صورت گرفت. مهاجرت اطباى بزرگ ايرانى چون حكيم على گيلانى، حكيم صدرا فرزند حكيم فخرالدين شيرازى، حكيم محمد اكبر ارزانى در دوران حكومت تيموريان بر هند و اطباى بزرگ و نامدار اين سرزمين پهناور چون حكيم يوسفى، حكيم اماناللهخان، حكيم محمد هاشم علوى خان، حكيم امانالله خان و صدها حكيم و طبيبديگر زمينهساز رشد و گسترش طب يونانى يا طب اسلامى در هند گرديد.پادشاهان تيمورى علاوه بر احترام به اطباء كه از جايگاه ويژهاى برخورداربودند آنان را به تعليم و تربيت شاگردان و ايجاد مدارس و تاسيس بيمارستان و شفاخانه تشويق مىنمودند.پس از انقراض سلسله حكومتهاى اسلامى، در دوران سلطه بريتانيا در هند، طباسلامى همچنان موقعيّت خود را درميان مردم اين سرزمين حفظ كرد. وجود مسيحالملك حكيم محمد اجمل خان ) 1927-1846م.( از شاگردان حكيم حاذقالملك اوّل و ايجاد دواخانه يونانى براى دستيابى همگان به ادويه يونانى و گياهان شفابخش، موجب پيشرفت و توجّه همگان به طبسنّتى گرديد. خدماتاطبا و حكماى بزرگ ديگر چون حكيم عبدالعزيز و حكيم عبدالحميد، حكيم عبدالرشيد لكهنوى، حكيم عبداللطيف فلسفى و دهها حكيم و طبيب ديگر دردوران سلطه بريتانيا بر هند، نشانه جايگاه طبّ اسلامى درميان مردم اين سامان و عشق و علاقه اساتيد اين فن به مطالعه و پيشرفت طبّ اسلامى است. هرچند با پيشرفتهاى روزافزون علم پزشكى و ايجاد امكانات و وسايل مدرندرمانى و تحقيقات در زمينههاى مختلف پزشكى از سرعت و پيشرفت طبيونانى در هند كاسته شد، امّا همچنان مراكز علمى و تحقيقاتى متعددى در زمينه طبّ يونانى در اين كشور به فعاليتهاى خود ادامه مىدهند. دانشكدههاطب يونانى چون اجمل خان طبيه كالج در عليگر، گورمنت كالج در پتنا، يونانى ميديكال كالج در الهآباد، تكميلالطب كالج در لكهنو، آيورويدك ايندطبكالج در دهلى و مؤسّسه تحقيقاتى گياهشناسى و طب يونانى جامعه همدرد دردهلى، از جمله مراكزى هستند كه علاوه بر تربيت دانشجويان اين رشته، در زمينههاى گياهشناسى و رشد و پرورش گياهان دارويى فعاليت دارنددر سالهاى اخير پرفسور حكيم ظلّالرحمن از اساتيد برجسته علمالادويه ددانشكده طبّى اجمل خان عليگر به معرفى طب يونانى در سراسر هند و بسيارى از كشورهاى اسلامى ديگر همت گماشت. وى علاوه بر تاليف، تصنيف و ترجمه كتابهاى علمى در زمينه طب و ارائه صدها مقاله، كه نشانه ذوق و علاقه ايشان به اين علم است، با شركت در كنفرانسهاى بين المللى در كشورهاى ايران،اردن، سوريه، پاكستان، بنگلادش و امارات متحده، توانست به معرفى جديد از طبّاسلامى بپردازد. از سوى ديگر، ناآشنايى نسل جديد هند با زبانهاى فارسىو عربى و اردو موجب گرديده كه بسيارى از مآخذ و منابع علمى كه به اين زبانها نگاشته شده مورد بىمهرى قرار گيرد. پرفسور ظلّالرحمن با كوشش و همّبلند خود اقدام به جمعآورى نسخ خطى و منابع اسلامى در زمينههاى مختلنموده و اخيرا مؤسسه علمى و پژوهشى در زمينه طب يونانى با نام آكادمى ابنسينا تاسيس كردهاست. هدف از تاسيس اين آكادمى، بالابردن سطح علمىدانش پژوهان اين رشته و آشنا نمودن نسل جوان با طب سنّتى و به وجودآوردن امكانات براى تحقيقات بيشتر در طب يونانى است. نظر به اهمّيت نسخههاى موجود در كتابخانه حكيم ظلالرحمن، مركميكروفيلم نور اقدام به تهيّه ميكروفيلم نسخههاى خطّى اين كتابخانه نمود.هرچند اين مركز كوشيده است كه همواره از نسخههاى نفيس و نادر ميكروفيلمتهيّه نمايد، امّا با توجه به اينكه فهرست نسخههاى خطى كتابخانه يادشدهتاكنون آماده نگرديده و انتخاب نسخهها به آسانى ممكن نبود، لذا از كلّيهنسخههاى موجود در كتابخانه ميكروفيلم تهيّه گرديد.در پايان ضمن تشكر از جناب آقاى پرفسور حكيم سيّد ظلّالرّحمن كه امكانتهيّه ميكروفيلم نسخههاى خطّى كتابخانه خود را فراهم آوردند، بايادى ازمرحوم ثقةالاسلام سيّد اصغر اصغرزاده موسوى كتابشناس آستان قدس رضوى كه از روزهاى نخستين تاسيس مركز ميكرو فيلم نور باعشق و علاقه در خدمت اين امر بزرگ بودند، از همكارانم در اين مجموعه، جناب آقايان دكتر اختر مهدى، دكتر محمد تقى رفيعى، دكتر عبداللطيف طالبى، خانم دكتر زهره خاتون فاروقى و آقاى زبيد حيدر، كه كار عكسبردارى از نسخ را به عهده داشته، تشكر و قدردانى مىنمايم. از اساتيد و صاحبنظران خواستاريم كه باراهنماييهاى خود ما را در ارائه بهتر خدمات علمى يارى نمايند.
ارديبهشت 1380دكتر مهدى خواجه پيرى دهلى